What's on your mind?
بچه که بودم چند تا چیز خیلی ذهنمو مشغول میکرد:
یکی این که بقیه آدما به چی فکر میکنن؟ اونا هم مثل من فکر میکنن و همون چیزایی رو میبینن که من میبینم؟ آیا قرمز واقعا قرمزه؟ شاید قرمز من رو اون جوری میبینه که من سبز رو میبینم ولی چون جفتمون همیشه بهش میگیم قرمز نمیفهمیم که یک چیزو به دو صورت متفاوت میبینیم، آرزو داشتم میتونستم به فکراشون گوش بدم و از چشماشون ببینم، دوست داشتم بفهمم تو سرشون چی میگذره
یا همیشه برام سوال بود که از کجا معلوم ما الان بیداریم؟ شاید همه اینا یه خواب طولانیه، شاید تمام عمر ما فقط یه خواب باشه، مخصوصا وقتی که ناراحت بودم یا مامان- بابا دعوام میکردن دلم میخواست همه زندگی خواب باشه و مینشستم فکر میکردم که اگه این خوابه، پس من کیم؟ چه زندگی ای دارم؟ اصلا از کجا معلوم من آدمم؟ شاید یه چیز دیگه ام که خواب آدم بودنو دارم میبینم؟
نمیدونم کی و چجوری این فکرا از سرم افتاد ولی هیچوقت جواب سوالامو نگرفتم و یه مدته دوباره برگشتن...
مثلا دغدغه های اولیه و فوری ما پول و کار برای بقائه، بعد از اون یه یار، پارتنر، همسر -هر چی دلت میخواد اسمشو بذار- برای همراهی راه،
بعدش این سوال پیش میاد که ادامه نسل از نظر اخلاقی کار درستیه یا ظلم در حق اون بچه است و خودخواهی محضه؟
بعدش میرسیم به تربیت:
خودتو درست تربیت کردی؟ میتونی مطمئن باشی توی مواقع بحرانی درست انتخاب میکنی و درست رفتار میکنی؟ چقدر پری؟ چی خوندی؟ چی دیدی؟ چی گوش دادی؟ چه کارایی بلدی؟ چه هنری داری؟ کجای این دنیا رو دیدی؟ آدما برای یه جا موندن آفریده نشدن...
ولی ما تو همون مرحله اول بقا موندیم، تنها چیزی که میخوایم شانس برای بقاس تا بتونیم خودمون رو تربیت کنیم که انسان های شرافتمندی باشیم و تنها چیزی که برای نسل بعدیمون میخوایم حق انتخاب و امنیته، چیزی که ما نداریم و به نظر میرسه هیچ جای دنیا ندارن. که خودشون تو راهشون بدون ترس قدم بردارن.
یه سوالی که همیشه باهاش درگیرم اینه که خودمو درست تربیت کردم؟
میتونم یه الگوی خوب برای نسل بعد باشم؟
از خودم راضی نیستم و این توجیه که منم یه آدمم و مثل بقیه اشتباه میکنم و متوسطم هم راضی کننده نیست.
همیشه به بقیه حق اشتباه رو دادم، بلد بودم ببخشم ولی دلم نمیخواد به خودم حق اشتباه بدم.
تو ذهن بقیه آدما چی میگذره؟ دغدغه های اونا چیه؟
تو ذهن تو چی میگذره؟