رقص اژدها

اژدهایان به پرواز در می‌آیند
اما آخرین سوار سال‌هاست که در خاک

به انتظار گشوده شدن تخم دیگری است

آرزوهای برباد

از آرزوهای ما چه کسی خبر داشت؛
زمانی که در دست باد پرپرشان می‌کردیم؟

از آرزوهای ما چه کسی خبر داشت؛
آن زمان که بر لب‌های خشکیده‌‎مان جان می‌دادند؟

بی‌راهه

دستانم پر از دستان توست
آغوشم یخبندان شده
دیگری در خواب‌هایت قدم می‌زند
ما به بی‌راهه می‌رویم

پرواز آتش

با ماه چه سخن می‌گویی، وقتی آتش به پرواز در می‌آید؟

musicbox

موسیقی شاهکار آفرینشه
با هر نوایی، تمام ذرات وجودم هم‌نوا با آن به رقص و آواز در می‌آیند
گویی که تمام هستی در وجود من می‌زید، از وجود من برخاسته و من مادر جهانیانم، مام زمین،
گایا نام دیگر من است...
همگی من هستم
من تمام جهانم و جهانی از من است
موسیقی دنیایی دیگر است و من در آن فرشته‌ای رقصانم که همچو عروسک جعبه موسیقی کاری به جز چرخیدن و چرخیدن و چرخیدن...ندارد.

Pyromaniac

تو بانوی زمانی
ثانیه‌ها همه به ساز تو به تپش می‌افتند
و رقص و ساز و آواز و سکوت و سکون همه در دست توست
تو که با اشک الماس
زمان را از حرکت بازداشتی
و جهان با تو به جشن آتش پایکوبی کرد

مرداد 93

بی‌حاصلی

نوشتن از "تو"
همچو نوشتن بر آب است
وقتی نیستی...
پوچ؛
بی‌حاصل؛
ناتمام...

00:52    96/6/30

قحطی

آب‌ها جیره‌بندی می‌شود
قحطی عاطفه شده‌است
 و "تو"
"تو" منقرض شده‌ای
اژدهاها به پرواز در می‌آیند
ملکه‌ها سرنگون می‌شوند
تبعیدشدگان بازمی‌گردند
جهان را سراسر آتش فرا می‌گیرد
چون "تو" هرگز وجود نداشته‌ای

00:35     96/6/30


 

سپیدار

بهش گفتم عاشقی تو 17 سالگی با 24 سالگی فرق نداره، زندگیتو عوض میکنه
عصبانی شد ازم که نه! من دیگه خر نمیشم
بهش گفتم: تو مگه تمام خونه‌های این شهر رو دنبالش نگشتی، بدون این که یک بار به روش بیاری؟
تو مگه سال‌ها ایستگاه‌های مترو رو منتظر نبودی شاید یک بار برگرده؟
چه فرقی می‌کنه؟ 18، 20، 24، 25 یا حتی 30؟
تو عاشق‌پیشه هنوزم خری!
این دفعه به جای گز کردن شهر مثل سپیدار ریشه دووندی تو بیمارستان